چند وقت پیش کتابی خواندم که نویسنده اش سید صادق طباطبایی خواهر زاده امام موسی صدر و برادر همسر مرحوم سید احمد خمینی است. ایشان در این کتاب خاطرات خودش رو نوشته. در صفحه 27 این کتاب خاطره ای نقل شده که برای من خیلی جالب بود:
در یکی از روزهای بهار سال 1331 که نوجوانی 9 ساله بودم، گروهی از طلبههای جوان و سیاسی از تهران عازم قم شده بودند تا با آیتالله بروجردی دیدار کنند. طلبه جوانی که بعدها فهمیدم نواب صفوی بود. سخنان تندی ایراد میکرد که هیچ چیز از آن در خاطرم نمانده است. بعدها خبردار شدم که نواب و یارانش قصد دیدار با آیتالله بروجردی مرجع تقلید اعلم وقت را داشتند که ایشان آن ها را نپذیرفته بودند.
از پدرم شنیدم که چند روز بعد که اصحاب آیتالله بروجردی، از جمله پدرم در محضر ایشان بودند، یکی ازبزرگان و از مدرسین حوزه (ظاهرا پدر آیتالله فاضل لنکرانی، مرجع معاصر) علت این رفتار را از آقای بروجردی سوال کرده و میپرسد چرا این افراد را که خواهان حکومت اسلامی هستند، نپذیرفتید؟
ایشان در جواب میگویند: این آقایان میخواهند شاه را بردارند و امثال شما (روحانیون) را به جای او بگذارند. شخص دیگری (ظاهرا مرحوم آیتالله کبیر) از علمای بزرگ و فقهای برجسته بوده است میپرسد، مگر چه اشکالی دارد؟
آیتالله بروجردی درجواب میگویند:
از پدرم شنیدم که چند روز بعد که اصحاب آیتالله بروجردی، از جمله پدرم در محضر ایشان بودند، یکی ازبزرگان و از مدرسین حوزه (ظاهرا پدر آیتالله فاضل لنکرانی، مرجع معاصر) علت این رفتار را از آقای بروجردی سوال کرده و میپرسد چرا این افراد را که خواهان حکومت اسلامی هستند، نپذیرفتید؟
ایشان در جواب میگویند: این آقایان میخواهند شاه را بردارند و امثال شما (روحانیون) را به جای او بگذارند. شخص دیگری (ظاهرا مرحوم آیتالله کبیر) از علمای بزرگ و فقهای برجسته بوده است میپرسد، مگر چه اشکالی دارد؟
آیتالله بروجردی درجواب میگویند:
اشکال بزرگ این امر در این جا است که شاه با اسلحه توپ و تفنگ به جان مردم میافتد، با این اسلحه میشود مقابله کرد ولی اگر شما به جای او نشستید، اسلحه شما ایمان و عقاید مردم است که به جان مردم میاندازید. با این اسلحه نمیتوان به راحتی مقابله کرد و لذا دین و ایمان مردم به بازی گرفته میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر