شبی دل بود و دلدار خردمند ... دل از ديدار دلبر شاد و خرسند ... که با بانگ بنان و نام ايران ... دو چشمم شد ز شور عشق گريان ... چو دلبر شور اشک شوق را ديد ... به شيرينی ز من مستانه پرسيد ... بگو جانا که مفهوم وطن چيست ... که بی مهرش دلی گر هست دل نيست ... به زير پرچم ايران نشستيم ... ودر را جز به روی عشق بستيم ... به يمن عشق در ناب سفتيم ... ودر وصف وطن اينگونه گفتيم ... وطن يعنی درختی ريشه در خاک ... اصيل و سالم و پر بهره و پاک ... وطن خاکی سراسر افتخار است ... که از جمشيد و از کی يادگار است ... وطن يعنی سرود پاک بودن ... نگهبان تمام خاک بودن ... وطن يعنی نژاد آريايی ... نجابت مهرورزی باصفايی ... وطن يعنی سرود رقص آتش ... به استقبال نوروز فره وش ... وطن يعنی اوستا خواندن دل ... به آيين اهورا ماندن دل ... وطن شوش و چغازنبيل و کارون ... ارس زاينده رود و موج جيهون ... وطن تير و کمان آرش ماست ... سياوش های غرق آتش ماست ... وطن فردوسی و شهنامه اوست ... که ايران زنده از هنگامه ی اوست ... وطن آوای رخش و بانگ شبديز ... خروش رستم و گلبانگ پرويز ... وطن شيرين خسرو پرور ماست ... صدای تيشه افسونگر ماست ... وطن نقش و نگار تخت جمشيد ... شکوه روزگار تخت جمشيد ... وطن منشور آزادی کوروش ... شکوه جوشش خون سياوش ... وطن خرم ز دين بابک پاک ... که رنگين شد ز خونش چهره خاک ... وطن يعنی دو دست پينه بسته ... به پای دار قالی ها نشسته ... وطن يعنی هنر يعنی ظرافت ... نقوش فرش در اوج لطافت ... وطن در هی هی چوپان کرد است ... که دل را تا بهشت عشق برده است ... وطن يعنی خروش شروه خوانی ... زخاک پاک ميهن ديده بانی ... وطن يعنی بلندای دماوند ... ز قهر ملتش ضحاک در بند ... وطن يعنی سهند سر فرازی ... چنان ستارخانش پاک بازی ... وطن گلواژه های شعر خيام ... پیام پر فروغ پير بسطام ... وطن يعنی کمال الملک و عطار ... يکی نقاش و آن يک محو ديدار ... يکی من را ز دشمن می رهاند ... يکی دل را به دلبر می رساند ... خراسان است و نسل سربداران ... زجان بگذشتگان در راه ايران ... نظامی خوش سرود آن پير کامل ... زمين باشد تن و ايران ما دل ... وطن آوای جان شاعر ماست ... صدای تار بابا طاهر ماست ... اگر چه قلب طاهر را شکستند ... و دستش را به مکر و حيله بستند ... ولی ماييم و شعر سبز دلدار ... دو بيت طاهر و هيهات بسيار ... وطن يعنی تو گنجينه راز ... تفعل از لسان الغيب شيراز ... وطن آوای جان می پرستان ... سخن از بوستان و از گلستان ... وطن دارد سرود مثنوی را ... زلال عشق پاک معنوی را ... تو دانی مولوی از عشق لبريز ... نشد جز با نگاه شمس تبريز ... مرا نقش وطن در جان جان است ... همان نقشی که در نقش جهان است ... وطن يعنی سرود مهربانی ... وطن يعنی شکوه همزبانی ... وطن يعنی درفش کاويانی ... سپيد و سرخ و سبزی جاودانی ... به پشت شير خورشيدی درخشان ... نشان قدرت و فرهنگ ايران ... زعطر خاک وطن گر شوی مست ... کوير لوت ايران هم عزيز است ... وطن دارالفنون ميرزا تقی خان ... شهيد سرفراز فين کاشان ... وطن يعنی بهارستان مصدق ... حضوری بی ريا چون صبح صادق ... زخاک پاک ما پروين بخيزد ... بهار آن يار مهر آيين بخيزد ... که از جان ناله با مرغ سحر کرد ... دل شوريده را زير و زبر کرد ... وطن يعنی صدای شعر نيما ... طنين جان فضای موج دريا ... ز دريای وطن خيزد همی در ... چو آژير و چو دريادار بايندر ... وطن يعنی خزر صياد جنگل ... خليج فارس رقص نور مشعل ... وطن يعنی تجلیگاه ملت ... حضور زنده ی آگاه ملت ... وطن يعنی ديار عشق و اميد ... ديار ماندگار نسل خورشيد ... کنون ای هموطن ای جان جانان ... بيا با ما بگو پاينده ايران

۱۳۸۹ بهمن ۱۱, دوشنبه

من اون نیستم!

راشد غنوشی رهبرحزب النهضه (بزرگترین حزب اسلامگرای تونس) با سقوط دیکتاتور زین العابدین بن علی و پس از 22 سال تبعید به کشور خودش بازگشت و رئیس دولت موقت تونس شد.
او در مصاحبه با خبرگزاری آسوشیتدپرس، از اینکه رسانه ها و برخی گروههای سکولار اون را مانند آیت الله خمینی تصویر و معرفی می کنند، به شدت انتقاد کرد و گفت:
چرا مردم می خواهند مرا با بن لادن و خمینی مقایسه کنند، در حالیکه من به اردوغان (نخست وزیر ترکیه) نزدیکترم



غنوشی در ادامه  تاکید کرد که به دنبال کسب پست ریاست جمهوری نیست بلکه می خواهد تا به حزبش که تاکنون فعالیت هایش ممنوع بوده، بار دیگر اجازه فعالیت داده شود و پس از انتخابات هم از قدرت خارج شود.
درهمین حال برخی ائمه جمعه همچون شیخ احمد خاتمی جنبش مردم تونس و مصر رو نتیجه تاثیر گرفتن از  انقلاب اسلامی و الهام از بنیانگذار آن دونستند.
نسل جدید و جوانان که اصلا اون موقع به دنیا نیومده بودند تا انفجار نور رو ببینند !!
نسل قدیم و مذهبی هم که اینو میگه !!  
پس این وسط کی از کی الهام میگیره فقط خدا عالمه و بس!

۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

جاسوس 50 هزار دلاری بوکسر تیم ملی از آب درآمد

مجید جمالی فش که در اعترافات تلویزیونی مدعی همکاری با موساد شده و گفته پنجاه هزار دلار پول گرفت تا قتل دکتر مسعود علیمحمدی را ترتیب دهد در تیم ملی کیک بوکس ایران عضویت داشت.
روزنامه های ورزشی استرالیا با انتشار این خبر و درج تصاویری از وی نوشتند که جمالی فشن چند بار در مسابقات جهانی و آسیائی بوکس ایران شرکت داشته و در تابستان سال گذشته نیز همراه تیم ملی ایران به جمهوری آذربایجان اعزام شده بود.
این روزنامه ها همچنین فاش ساختند که جمالی در سال 1357 در تهران زاده شده دوران خدمت خود را در سپاه پاسداران گذرانده و از سال 2008 به جمع هواداران احمدی نژاد پیوسته بود.

۱۳۸۹ دی ۲۰, دوشنبه

قله هایی در ملکوت اعلی!


باز هم تراژدی مضحک سقوط هواپیما که انگار هر سال سهمیه ای براش در نظر گرفته شده تکرار شد و 72 تن از هموطنان ما به دیار فانی شتافتند و باز هم دریغ از چاره جویی اساسی و باز سازی ناوگان هوایی مملکت و حتی دریغ از استعفا یا حداقل عذرخواهی خشک و خالی مسئولان


حالا با این وضعیت میخواهیم به قله های عزت و اقتدارهم برسیم ، لابد قله هایی در ملکوت اعلی!

از سوزن شب انتخابات تا جوالدوز شب جمعه


بعد از آنکه  الیاس نادران،  روی آنتن زنده در برنامه دیروز امروز فردای پنجشنبه شب، رحیمی معاون اول رئیس جمهور رو به فساد اقتصادی متهم كرد ، احمدی نژاد در دفاع تمام عیار از معاون اولش گفت: متهم كردن كسی كه حضور ندارد خیلی بد است!.


این حرف در حالی گفته میشه که خود آق محمود در شب مناظره نامزدهای انتخاباتی سال گذشته برخی افراد رو به فساد متهم کرده بود که البته  اونها هم حضور نداشتند!. اینجاست که آدم یاد اون ضراب المثل معروف میفته که:  یه سوزن به خودت بزن یه جوالدوز به دیگری و آق محمود حالا حدود یک سال نیم بعدش طعم جوالدوز رو مزه مزه کرده!

۱۳۸۹ دی ۱۶, پنجشنبه

باد فتخ آریایی شاهکار تازه مهران مدیری!


تازه ترین تله فیلم منتشر شده مهران مدیری در انتقاد از شبکه های ماهواره ای فارسی زبان با واکنش های گسترده بینندگان بخصوص در فضای مجازی رو به رو شد و عده ای به حمایت و گروهی دیگر به مخالفت از آخرین ساخته اش به ابراز نظر پرداختند.
در قسمتی از این فیلم 50 دقیقه ای مدیری خود در نقش یکی از مجریان شبکه های لوس آنجلسی به نام کانال یک به مدیریت شهرام همایون ظاهر شده و ضمن تحقیر و تمسخر وی در دیالوگی گفت: " من مادرم را برای فروش آورده ام و قیمتش 20 هزار دلار است !!  "
مادر در فرهنگ ما ایرانیها جایگاه و تقدس خاصی داره. فارغ از اینکه شهرام همایون  چه افکار و عقایدی داره و اصولا آیا این شخص جایگاهی در بین مردم ایران داره یا نه ، این سوال مهم مطرح میشه که آیا میشه در قالب یک طنز انتقادی به ناموس شخصی و اون هم مادرش توهین کرد؟  
مدیری در قسمت دیگه ای از دیالوگ با بکار بردن کلماتی مثل باد ایران ! باد آریایی !باد فتخ آریایی ! عملا ایرانی و نژاد آریایی رو به تمسخر گرفت. هر ملتی در دنیا مقدساتی داره و براش عزیزه ، فرض کنیم که این توهین در یکی از رسانه های خارجی مثلا  شبکه های عرب زبان صورت میگرفت  ، مردم چه واکنشی نشون میدادند؟ اگه متولی  خودش حرمت امام زاده رو نگه نداره از دیگران چه انتظاری میشه داشت؟ آیا کارگران و بازیگر مطرحی چون مهران خان مدیری میتونه واسیه خودشیرینی یا حل مشکل با گنده ترهایی که رابطش یه مدتیه باهاشون شکراب شده یا بواسطه سفارشات مخصوص از بعضی جاها ، تمام حریم های اخلاقی رو بشکنه؟ مسلما خیر

هرچند هنر و توانایی مدیری در طنزپردازی و بازیگری هرگز قابل کتمان نیست و به شخصه حمایت از این هنرمند رو در بزنگاههای مختلف لازم میدونم اما انتقاد نکردن و سکوت در برابر اشتباهاتش رو خیانت به خودش و جامعه هنری میدونم 

اما به نظرم مهمترین پیام این فیلم  آن بود که مردم شب و روز کانالهای جمهوری اسلامی را نگاه کنند تا بچه هایشان منحرف نشوند!

۱۳۸۹ دی ۱۵, چهارشنبه

تف سربالا

حسین شریعتمداری باز هم به خاتمی و اصلاح طلبان حمله برده و در مطلبی با عنوان "تا کی درازدستی؟" اونها رو متهم به خیانت و جاسوسی برای دشمن کرد!؟

در قسمتی از این یادداشت آمده:

" خيانت خاتمی و ايفای نقش ستون پنجم برای مثلث آمريكا، اسرائيل و انگليس، فقط يك «احتمال»، «برداشت تصادفی» و يا تصوری در حد و اندازه «حدس» و «گمان» نيست، بلكه اسناد فراوان و غيرقابل انكاری از وطن فروشی و خيانت وی حكايت می كند و كيهان تاكنون به نمونه های فراوانی از اين اسناد با ذكر منبع و مأخذ اشاره كرده است. "



آق حسین در ادامه مینویسه:

"نكته در خور توجه آن كه كيهان ماهها قبل از فتنه 88 به اين ملاقات ها و برخی از مباحث رد و بدل شده در آن با استناد به منابع آشكار اشاره كرده و نسبت به آن هشدار داده بود."

و دقیقا حرف من با آق حسین در همین جاست!

عجب!!!؟

تو ادعا میکنی از مدتها قبل از انتخابات میدونستی که پشت پرده چی خبره!! و مطمئن بودی که اینها (اصلاح طلبان) یه مشت جاسوس و خائن هستن که با دشمنان ملت پالوده میخورن و جنگ نرم و مخملی به امت تحمیل میکنن و تهاجم فرهنگی دشمن در کمینه و .....از اینجور حرفها

خوب آق حسین پس چرا اینها رو داری به امت میگی؟! آیا شیوخ نگهبان رو در جریان این دسیسه ها گذاشته بودی یا نه؟! آیا با گنده تر از خودت این پالوده خوردن ها رو مطرح کرده بودی؟! اصلا تو یکی چرا گذاشتی که این جاسوسها تایید صلاحیت بشن.  چرا کفن نپوشیدی راه نیفتادی تو کوچه خیابونا؟ اگه شیخ احمد نگهبان رو در جریان گذاشتی ولی تایید صلاحیت کرد، باید گفت وااسلاما... و اگه در جریان نذاشتی که دیگه بدتر، باید فریاد زد وامصیبتا...

از قضا اینجا ملت اول از همه یقه تو رو میگیرن!

خودکشی شاهزاده

یکی از داغ ترین خبرهایی که دیروز به وقت آمریکا و امروز به وقت ایران روی داد خودکشی کوچکترین فرزند محمدرضا شاه پهلوی بود که بر روی تلکس خبرگزاریها منتشر شد. شاهپور عليرضا پهلوی، دومین فرزند پسر محمدرضا شاه پهلوی، آخرین شاه ایران، صبح چهاردهم دی ماه ۱۳۸۹ برابر چهارم ژانویۀ ۲۰۱۱، در منزل مسکونیش در شهر بوستون آمريکا با شلیگ گلوله به زندگی خود خاتمه داد.
وب سایت رضا پهلوی با انتشار اطلاعيه‌ای با امضای رضا پهلوی، فرح پهلوی، فرحناز پهلوی، ياسمين پهلوی، نور پهلوی، ايمان پهلوی و فرح پهلوی، ضمن اعلام ا...ين خبر نوشته : شادروان، همچون ميليون‌ها جوان ايرانی، از آنچه که به ناروا بر ميهن عزيزش می‌گذشت، سخت آزرده و غمگين بود، و نيز هيچگاه خاطرۀ دردناک مرگ پدر و خواهر عزيزش او را رها نکرد.
در اين اطلاعيه همچنین آمده: بسيار کوشيد که به گونه ای بر اين بحران درونی فائق آيد، دريغا که موفق نشد، تا اينکه سرانجام در صبحگاه چهاردهم دی ماه ۱۳۸۹ (چهارم ژانویۀ ۲۰۱۱) در منزل مسکونی خود در شهر بوستون آمريکا به زندگی خود خاتمه داد و همۀ خانواده و دوستدارانش را در غمی عميق فرو برد. 
هنوز جزئیات بیشتری از مرگ علیرضا پهلوی منتشر نشده است. علیرضا پهلوی متولد سال ۱۳۴۵ بود و در دانشگاه هاروارد در رشته ایرانشناسی تحصیل کرده بود. وی دومین فرزند محمدرضا پهلوی است که با خودکشی به زندگی خود پايان می‌دهد. شاهدخت ليلا پهلوی متولد ۱۳۴۹ در ۲۰ خرداد ماه سال ۱۳۸۰ در هتلی در لندن با مصرف 270 قرص خواب آور دست به خودکشی زد. محمدرضا پهلوی، شاه فقيد ايران در ۲۷ ژوئيه ۱۹۸۰ ، ۵ مرداد ماه ۱۳۵۹ در بيمارستانی در قاهره در گذشت و در همان شهر دفن شد. فرح ديبا سومين و آخرين همسر محمدرضا پهلوی بود که در سال ۱۳۳۸ با شاه ايران ازدواج کرد.نخستين فرزند پسر آنها، رضا، يک سال پس از اين ازدواج به دنيا آمد. فرح ديبا سه فرزند ديگر به نام‌های فرحناز، عليرضا و ليلا به دنيا آورد.

فیس بوک از نگاهی دیگر


تو اینترنت دنبال یه  موضوعی میگشتم که به طور اتفاقی این مقاله به چشمم خورد. سرتونو درد نیارم و خلاصه کنم که نویسنده مقاله از مدیران شبکه فیس بوک انتقاد و اونها رو متهم به جاسوسی از کاربرانش کرده. اینکه چقدر این موضوح حقیقت داره و آیا نویسنده مقاله پدرکشتگی با فیس بوکیها داره یا واقعا این موضوع درسته  فقط  خدا عالمه. البته این رو هم بگم که خودم از کاربران فیس بوکم !
بگذریم ... اما مطلب فوق:

چند روز پيش فيس بوک از من خواست تا تغيير نام دهم. نه به اين دليل که اسم مستعار انتخابي ام مستهجن بود، يا به نفرت نژادپرستانه دامن ميزد، يا زبانم لال از نام مارک زوکربرگ قدر قدرت (مدير، بنيان گذار و سهام دار اصلي اين سايت اينترنتي) به طرز ناشايستي ياد مي کرد و يا حتي به نام يک مارک شناخته شده شباهت داشت. من براي خود نامي گزيده بودم که مرکب از حروف بريل بود. مهندسين سايت کاليفرنيايي ناگهان تصميم گرفتند که اين کار از نظر تيپو گرافيک درست نيست.

هنگام نام نويسي، فيس بوک بر اين امر که من وجود خارجي دارم صحه گذاشته بود و اسم رمزم را با تلفن کنترل کرده بود. آنها حتي اصرار داشتند تا من اسم رمز آدرس ايميل خود را نيز ارائه دهم تا بتوانند به مجموعه آدرس هايم دسترسي يابند و رد يابي تماس هايم برايشان آسان تر گردد ـ در زبان رايج سايت «دوستانم».

با رعايت شرايط استفاده از سايت که هيچ کس آن را نمي خواند، صفحه آبي فيس بوک که گهواره اي گرم و نرم براي اعضا مي باشد و به آنها امکان مي دهد تا بدون آنکه مورد تهاجم تبليغات قرار گيرند گپ بزنند، دائما با دست يازي به آلگوريتم هاي پيچيده تحت کنترل پليسي قرار دارد. تبليغات نسبتا ملايم مطرح مي شوند، مي توان با فراغ بال به تماشاي عکس هاي دوستان پرداخت، از همان اطلاعاتي که آنها کسب مي کنند لذت برد و يا ناراحت شد، با آنها بازي کرد، رويداد هاي زندگي شان، از پيش پا افتاده ترين تا فرح بخش ترين ها را دنبال کرد. پيام هايي که رد و بدل مي شوند تمام عرصه هاي تفکر بشري را پوشش مي دهند از موضوع حياتي «دوش مي گيرم» تا نظرات دقيق در مورد هنر معاصر و همچنين خبر تولد نورسيده).


در فيس بوک تبادلات هميشه مثبت اند : مي توان با کليک کردن بر روي يک دکمه يک موضوع را «دوست داشت» اما نمي توان از آن بيزار شد؛ از يافتن يک دوست جديد با خبر مي شويم اما از دست دادنش به اطلاع ما نمي رسد . کنترل هاي گوناگون کاربر را مورد محافظت قرار مي دهد : به اين ترتيب مسافري که از يک محل غير متداول به شبکه وصل مي شود بايد به سوالات متفاوت (سرگرم کننده) همراه با عکس پاسخ گويد تا هويت خود را مسجل سازد. صفحات حساس ـ همچون گروه حمايت از سر باز بردلي منينگ، که متهم به ارائه اطلاعات مخفي در مورد جنگ عراق در سايت ويکي ليکس مي باشد ـ گاه بدون توضيح معلق مي شوند، سپس چند روز بعد مجدد سرو کله شان پيدا مي شود... براي محدود کردن برخي سوء استفاده ها، از اعضا دعوت مي شود تا با کليک کردن بر روي يک دکمه پيام هاي نا مربوط را افشا کنند که مي تواند منجر به منفصل کردن کاربر مورد ظن گردد. مستمسکي که فعالان از افق هاي گوناگون بر آن متوسل شده اند تا مخالفين سياسي خود را منفصل کنند(٢). فيس بوک گاه خود به سانسور وسوسه مي شود و ارتباط با سايت هاي اشتراک پرونده يا پايگاه هاي برجسته هنري و سياسي ـ مثل Seppukoo.com را قطع مي کند که به کاربران اجازه مي دهند تا ... داده هايشان را از فيس بوک پاک کنند.

اين ملغمه استادانه از زندگي خصوصي و ميل به سرکشي در اندروني ديگران، اين نظام ملايم سرپيچي معتدل از اخلاق و اين بارگاه آزادي تحت نظر باعث رونق روز افزون امورات آقاي زوکربرگ گرديد. او توانست پانصد ميليون کاربر را به سايت خود جذب کند، نيمي از آنان هر روز به شبکه وصل مي شوند و جمعا هفت صد ميليارد دقيقه در ماه در آن وقت مي گذرانند. دويست ميليون نفر از طريق تلفن موبايل به فيس بوک متصل مي شوند. فيس بوک از هيچ شروع کرد ـ و يا تقريبا هيچ چرا که اسم و رسم دانشگاه هاروارد بي شک در صعود سريع آن پس از آغاز کار در فوريه ٢٠٠٤ بي اثر نبود ـ و با تنها ١٧٠٠ کارمند ، بزرگ ترين سايت اينترنتي کره زمين مي باشد.

کاربران در آزادي کامل داده هاي شخصي شان را داوطلبانه وارد سايت مي کنند داده هايي که جاه طلبي هايي را بر مي انگيزد. به اين ترتيب به بازارياب ها امکان مي دهند تا بر اساس جنسيت، سن، تاريخ تولد، زبان، کشور، شهر، سطح تحصيلات، موضوعات مورد علاقه، ـ بسيار دقيقتر از نظر سنجي هاي رسانه هاي سنتي هدف گيري کنند. با کاربراني که تعدادشان نزديک به بينندگان تلويزيون است. روز ٢٢ نوامبر گذشته، مارک « لويي ويتان» بدون واسطه از اين طريق به يک ميليون و شش صد و شصت و چهار هزار و هفت صد و هشتاد و نه کاربر دسترسي پيدا کرد. يعني تعداد کساني که با فشار دکمه «دوست دارم» از دوستانشان نيز دعوت کرده بودند تا به اين مارک ابراز علاقه کنند. در صفحه اين فروشنده کيف و چمدان، از شو مد تا سفر نامه بونو، خواننده معروف ، «به قلب آفريقا» ديده مي شود.

از صفحات پر خواننده مي توان به صفحه استار بوکز کافي، کوکاکولا و يا بيسکويت اورئو اشاره کرد که بين ده تا بيست و پنج ميليون تماشاچي دارند. اما مارک هاي بزرگ در بهره وري از شبکه تنها نيستند. در مقياسي ديگر، استاد کار محلي، نويسنده ناشناس و کارگاه کوچک نيز براي معرفي خود از اين سيستم استفاده مي کنند. حتي لوموند ديپلماتيک نيز از آن بي بهره نيست : صفحه فيس بوک آن که اواخر ٢٠٠٩ به ابتکار يک خواننده اين نشريه گشوده شد امروز چهل و پنج هزار و هشت صد و شصت و يک عضو دارد.

با فراهم آوردن امکان شکل دادن به مهر و نشان شخصي، براي هر فرد، فيس بوک آئينه جادويي عصر خود خواه و تبليغاتچي ما ست. تجربه فيس بوک به کاربر آن اجازه مي دهد تا احساس کند هر لحظه در مقابل صد و سي نفر (تعداد متوسط «دوستان» در شبکه) ظاهر مي شود که مي توانند براي هر حرکت و هر کلام او دست بزنند. هر اندازه انعکاس الکترونيکي وجود ما واقعيت شخصيت مان ـ ويا آن چه مي خوايم باشيم ـ را بيشتر نمايان سازد، بيشتر سرمست تصوير آن مي شويم(٣). اين احساس هر فرد را به تغذيه هر چه بيشتر صفحه اش رهنمون مي سازد که گاه از اختيار خارج ميگردد. افراد در صفحه فيس بوکشان به انتشار علايق، آدرس خانه، محل هاي رفت و آمد خود در هر لحظه با استفاده از تکنيک هاي رد يابي جغرافيايي مي پردازند و يا «گاه نگار» سوز و گداز هاي عاشقانه شان را در ملا عام قرار مي دهند.

اما فيس بوک نمي خواهد به اين بسنده کند:  در نظر دارد از يک تارنماي بسته به گسترش در سراسر شبکه تحول يابد. دکمه «دوست دارم» که از ماه آوريل ٢٠١٠ اضافه شده است در ظاهر کارايي ساده اي دارد، هر کاربر مي تواند آن را به سايت خود اضافه کرده شمار افرادي که به آن سر مي زنند را افزايش دهد؛ با کمک اين سيستم اعجاز انگيز که هم اکنون بر روي يک ميليون سايت نصب شده، فيس بوک بر خود مي بالد که امکان آن را دارد تا هر ماه سرکشي بيش از صد و پنجاه ميليون کار بر، بر روي شبکه اينترنتي را همراه با اسم و رسمشان رد يابي کند و به اين ترتيب گروه بندي هدفمند آنان را دقت بيشتري بخشد. براي خدمات رساني (و کنترل) بيشتر، فيس بوک سيستم ايميل، اس ام اس و گفتگوي مستقيم خود را براه انداخت و با گوگل ، غول ديگر کنترل اينترنتي به رقابت رو ياروي مي پردازد.

فيس بوک اطمينان مي دهد که تنها «دوستانمان» به اين توده انبوه متون و تصاوير که به صورت مستمر در بانک داده ها واريز مي شود دسترسي دارند. پس از بررسي هاي وال استريت جورنال که برملا کرد که برخي از مراکز ارائه بازي هاي الکترونيکي بر روي فيس بوک به هويت کاربران و دوستانشان دسترسي داشتند، در ماه نوامبر ٢٠١٠، شرکت فيس بوک اعلام کرد که از آن پس «مدارا صفر» خواهد بود و هيچ داد و ستدي بر سر داده ها را تحمل نخواهد کرد و تضمين مي کند که : «هرگز اطلاعات مربوط به کاربران را نفروخته و نخواهد فروخت».

در سال ١٩٩٣، يک نقاشي در نيويورک تايمز توضيح مي داد که : « در اينترنت کسي نمي داند که شما يک سگ هستيد». در سال ٢٠١٠، ناشناس ماندن در حال از بين رفتن است. مدير عامل گوگل، اريک اشميت در کنفرانس تکونومي ، روز ٤ اوت ٢٠١٠ گفت : « با ١٤ عکس ما مي توانيم هويت شما را شناسايي کنيم». « گمان مي کنيد که ١٤ عکس از شما بر روي شبکه موجود نيست؟ عکس هاي فيس بوک يادتان نرود.» وضعيت عيني اي که به نظر او نه تنها نمي بايست به آن پايان بخشيد بلکه وجودش ضروري است، چرا که : « در جهاني با تهديدات گاه يک جانبه، ناشناس ماندن واقعي خطر ناک است (...) ما به يک بخش کنترل هويت دقيق نيازمنديم ـ بهترين نمونه امروزي چنين سيستمي فيس بوک است (...) بالاخره دولت ها هم آن را طلب خواهند کرد». اگر امروز هنوز مي توان در مورد هويت خود تقلب کرد، در آينده اين کار دشوار تر خواهد شد. آرشيتکت هاي جهان متصل به شبکه و رهبران سياسي در نظر دارند به «متمدن سازي» اينترنتي آزاد دست زنند که از نظر آنها منطقه اي فارغ از قوانين است. اگر آنها موفق به رام سازي آن گردند، تنها راه شرکت تام الاختيار در شبکه، ارائه هويت واقعي خواهد بود. تارنما تا کنون تصوير سيستمي غير متمرکز از شبکه هاي به هم مرتبط را ارائه مي داد. هيچ کس فکر نمي کرد که يک عنکبوت چموش خود را در مرکز آن قرار دهد و به جاسوسي کاربران بنشيند.


لوموند دیپلماتیک- ترجمه مرمر کبیر

١ ـ Miyase Christensen, « Facebook is watching you », Manière de voir n° 109, « Internet, révolution culturelle », février-mars 2010

٢- Fabrice Epelboin, Guerre civile sur Facebook ReadWriteWeb France, 14 mai 2010

٣- بيش از The Social Network (David Fincher, ٢٠١٠) کهفيلم خوبي در رابطه با دانشگاه هاروارد، کامپيوتر و قدرت است فيلم مستندي از Henry Joost و Ariel Schulmanبه نام Catfish کنه فيس بوک را نشان مي دهد

این وبلاگ به دنبال چیه؟

این وبلاگ یه وبلاگ خبری و البته انتقادیه . قراره از همه چیز از شیر مرغ تا جوون آدمیزاد مطلب گذاشته بشه.  قرار هم نیست اینجا از خودمون و جامعه و حکومت تعریف و تمجید کنیم . باید انتقاد کرد. باید عیبها رو گفت البته منصفانه و صادقانه. از همه دوستان و خوانندگان وبلاگ میخوام در این راه با نظراتشون کمکم کنن. پس بشخصه از خودم میخوام شروع کنم  و دوست دارم برای هر مطلب یا خبر یا عکسی که میزارم ازم انتقاد بشه . اصلا لازمه دموکرات بودن همینه . مگه نه؟


راستی در اینجا فحش و بد و بیراه گفتن و تعصب کور جایی نداره.  از الان گفته باشم!